۱۳۹۲ آبان ۹, پنجشنبه

اندکی صبر،

دهن سرویس است!

۱۳۹۲ آبان ۳, جمعه

دو کتاب در فلسفه ذهن

دو کتاب خوب برای آشنایی با فلسفه ذهن:
اولین کتاب:
آشنایی با فلسفه ذهن، حسین شیخ رضایی و امیراحسان کرباسی زاده، نشر هرمس
متن کتاب روان، جذاب و گیراست، و تقریبا مروری اجمالی بر آرا مهم در فلسفه ذهن معاصر است، و کتابی خوب برای شروع.
دومین کتاب:
درآمدی کوتاه به ذهن، جان سرل، ترجمه محمد یوسفی، نشر نی
این کتاب هم مقدماتی محسوب می‌شود و در واقع سرل در این کتاب هم فلسفه ذهن را معرفی میکند هم تقسیم بندیهای مرسوم در فلسفه ذهن را به چالش می‌کشد و در پایان نظر خود که به «طبیعی باوری زیست شناختی» * موسوم است را معرفی و به دفاع از آن می‌پردازد. شیوه جالب کتاب این است که ابتدا همه نظریه‌ها را معرفی می‌کندِ، و در سر فصل بعدی نقد همه نظریات، در بعدی جواب به نقدها، این گونه شما فرصت می‌کنید راجع به نظریه‌ها موضع بگیرید، در ذهنتان نقد کنید و بعد به سراغ نقد دیگران بروید.
ترجمه کتاب به نظرم خوب است.

biological naturalism *

۱۳۹۲ مهر ۲۵, پنجشنبه

حریق خزان

آهنگی که بعد از مدت ها حال من را عوض کرد:


حریق خزان
من از جنگل شعله ها می گذشتم
غبار غروب، به روی درختان فرو می نشست
و باد غریب، عبوس از بر شاخه ها می گذشت
و سر در پی برگ ها می گذاشت
فضا را صدای غم آلود برگی که فریاد میزد، لبریز می کرد
و در چشم برگی که خاموش خاموش میسوخت، نگاهی که نفرین به پاییز می کرد
حریق خزان بود، حریق خزان بود
شب از جنگل شعله ها می گذشت
حریق خزان بود و تاراج باد
من آهسته در دود شب رو نهفتم
و در گوش برگی که خاموش میسوخت گفتم :
«مسوز اینچنین گرم در خود مسوز
مپیچ اینچنین تلخ در خود مپیچ
که گر دست بیداد تقدیر کور
تو را میدواند به دنبال باد
مرا میدواند به دنبال هیچ»
من از جنگل شعله ها می گذشتم
همه هستی ام جنگلی شعله ور بود
فریدون مشیری
از اینجا دانلود کنید 

۱۳۹۲ مهر ۲۳, سه‌شنبه

درک

کسی از من پرسید اینکه شما جوونا میگید "کسی مارو درک نمیکنه" یعنی چی؟
آن موقع جواب ندادم ولی الان جواب میدهم:
یعنی وقتی با حرارت داری راجع به افکارت با کسی صحبت میکنی مثل بز! نگاهت کند و آخرش بگوید ول کن بابا!

پ.ن: البته من این جمله رو به کار نمیبرم چون انتظار درک از کسی نه داشته و نه دارم و نه خواهم داشت.

۱۳۹۲ مهر ۱۸, پنجشنبه

شاید باید زودتر

شاید باید همان موقع که من اول ابتدایی را دایم از کلاس اخراج میکردند فقط به این خاطر که کمی پر جنب و جوش بودم، قید تحصیل را میزدم...
شاید باید همان موقع که سال دوم ابتدایی یک شعر را زیبا نوشته بودم و معلم سرم داد میکشید که خودت ننوشتی، قید تحصیل را میزدم...
شاید باید همان موقع که سال اول دبیرستان شاهد چاقو کشی دبیرستانی‌ها در مدرسه‌ام بودم، قید تحصیل را میزدم... (وقتی ۹ سال تحصیل تاثیری نداشته باقی‌اش هم بیهوده‌است..)
شاید باید همان موقع که نمره انضباط دوستم با این معامله که برای معاون آموزشی مواد بیاورد بیست شده بود، قید تحصیل را میزدم ...
شاید باید همان موقع که با هزار بدبختی به خاطر علاقه تغییر رشته دادم و دیدم این جا هم جایی است بدتر از آنجا، قید تحصیل را میزدم...
شاید باید همان موقع که آمدم بهترین دانشگاه ایران! و فقط مشتی ابله به نام استاد و تعداد زیادی دانشجوی رقت انگیز دیدم قید تحصیل را میزدم...
شاید باید همان زمان که ما حلقه مطالعاتی بپا کرده بودیم و به ما می‌گفتند به جای این کارها بنشینیم فیلم ببینیم باید قید تحصیل را میزدم ...
شاید باید زودتر قید تحصیل را میزدم...

... تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز

۱۳۹۲ مهر ۱۶, سه‌شنبه

جمله تکراری و برداشتی جدید

روزی هزار بار این جمله را می‌شنیدم اما این بار جلوه خاصی داشت:
«با توجه به تابلوهای راهنما مسیر خود را به درستی انتخاب کنید!»
بگذریم که «نکنید» شنیدم! یا شاید واقعا هم اشتباه گفته باشد!

۱۳۹۲ مهر ۱۴, یکشنبه

دوری از فلسفه

تقریبا از بعد از عید امسال به شدت از فلسفه دور شده‌ام. خیلی وقت است چیز درست و حسابی در فلسفه نخوانده‌ام. نمیدانم چرا ولی تقریبا متقاعد شده‌ام که در فلسفه ادامه تحصیل ندهم. در این میان منطق کمی فرق می‌کند، دغدغه‌های منطقی همچنان ادامه دارد؛ مخصوصا منطق فلسفی.
البته این به این معنی نیست که از فلسفه بیزار شده‌ام. علاقه به منطق فلسفی خود شاهدی بر آن است که به فلسفه علاقه دارم هنوز. اما معتقدم که فلسفه بصیرت افزا است و به تنهایی کاری از آن ساخته نیست! باید بنشیند کنار سایر علوم تا کاری کند. مثلا همین منطق فلسفی که با سوال فلسفی آغاز می‌شود بعد با ابزارهای ریاضی پیش می‌رود در انتها در علوم دیگر میوه میدهد. در این میان علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی بیشترین بهره را میبرند.
مورد دیگر فلسفه ذهن است که در کنار علوم شناختی شگفتی می‌آفریند. چندی پیش در شبکه سلامت مستندی در مورد مغز نشان میداد که دانشمندی آزمایشی انجام میداد که نشان میداد انسان اختیار ندارد*. البته جان سرل مخالفت میکرد و میگفت اختیار پیش فرض هر عمل ماست و این آزمایش نشان نمیدهد که انسان اختیار ندارد** و ...
تا به حال مستندی به این خوبی از تلویزیون ندیده بودم! این مستند دوباره سوالات فلسفه ذهنی من را برانگیخت و قصد دارم چندتا کتاب خوب در این زمینه بخوانم
خلاصه سرتان را در نیاورم، در آینده در یکی از این دو حوزه کار خواهم کرد البته کار سختی در پیش دارم، زیرا میخواهم بروم سراغ آن علوم! البته فلسفه را نیز با خود میبرم!

* آزمایش از این قرار بود که یک شخصی را جلوی کامپیوتر مینشاندند و از او میخواستند که هروقت اراده کرد کلید F3 را بفشارد. زمانی که او کلید را میزد زمان آن ثبت میشد؛ از طرفی سنسورهایی به مغز فرد وصل بود که فعالیت‌های مغزی را نشان میداد. تقریبا دوهزارم ثانیه فعالیت‌های مغزی زودتر از اراده شخص شروع می‌شد و این نشان میداد که مغز خودش همه کار را انجام میدهد و اراده یک توهم است!
** برای استدلال سرل به فصل هشتم کتاب Mind-a brief introduction که اخیرا دیدم ترجمه هم شده، مراجعه کنید. البته من هم نخوانده‌ام اما قصد دارم بخوانم.

تخصص گراییِ؛ رمز پیروزی بزرگان!

این تخصص گرایی همیشه برایم جالب بوده. این که آدم تخصصش در چیزی باشد و در حوزه های دیگر هیچ کاره باشد ایده وسوسه کننده ایست. من اما هیچگاه نتوانستم اینگونه باشم. از همان بچگی به کارهای مختلف سر میزدم و مدتی به شدت در آن قرق میشدم و پس از مدتی سراغ کار دیگر. نکته ای که وجود داشت این بود که دوست نداشتم در هیچکدام از این کارها فرد معمولی باشم و این واقعا نمیشد.
مثلا یک لیستی از ورزش هایی که من در طول زندگیم به آنها پرداخته ام:
تکواندو، فوتسال، هندبال، پینگ پنگ، والیبال، کونگ فو توآ.
که در نهایت کونگ فو مرا راضی کرد و خوشبختانه شاخه شاخه پریدن تمام شد و الان به آن مشغولم. فقط این نبود من به علم و ادبیات و ... هم علاقه داشتم. زمانی دوست داشتم زمین شناس شوم، مدتی دوست داشتم ریاضی دان شوم، مدتی می خواستم محیط زیست بخوانم، مدتی علوم اجتماعی، زمانی ادبیات و دست آخر فلسفه بر همه غالب شد. ولی اکنون آن هم مرا راضی نمیکند. این شاخه شاخه پریدنها باید زمانی تمام شود ولی انگار که من نمی توانم. 
به غیر از اینها از دوم ابتدایی به بعد تا چند وقت باید تا قبل از کتک خوردنم اثبات میکردم که خط خودم است و کسی مشق های مرا ننوشته؛ در نتیجه به خوشنویسی هم علاقه مند شدم و آن را تا الان پیگری می کنم.
حالا دو تا مسیله مهم دارم؛ یکی این که شاخه شاخه پریدن در علم کی تمام میشود؟ و یکی این که این سه حوزه را چگونه با هم به جلو ببرم؟ از هیچ کدام نمی توانم دل بکنم. وقتی داستان انسان های بزرگ را میشنوم یا می خوانم ناامید می شوم زیرا آنها عمدتا از بچگی به چیزی علاقه مند بوده اند و تا بزرگ سالی همان کار را تمام وقت ادامه می داده اند و در بقیه چیزها هم دست و پا چلفت! این یعنی تخصص گرایی!

شکل سوم قیاس

ضرب اول شکل سوم قیاس از این قرار است.

هر الف ب است
هر ب ج است
/ بعضی الف ج است

من این قیاس را به شکل زیر در منطق کلاسیک صورت بندی کردم.
 
(x)(Ax→Bx)
(x)(Bx→Cx)

 (Ex)(Ax&Cx)

آشکار است که با هیچ قاعده‌ای در منطق کلاسیک نمی‌توان از دو مقدمه به نتیجه حرکت کرد و در نتیجه صورت برهان بالا نامعتبر است. اما با کمی دقت متوجه میشویم اگر یک مقدمه اضافی داشته باشیم میتوانیم صورت برهان را معتبر بدانیم. آن این مقدمه است:
xAx
اما ما در منطق قدیم قاعده‌ای داریم که تقریبا این مقدمه را بدست میدهد
الموجبه فی صدقها لابد من وجود الموضوع
حال با این مقدمه اضافی می‌توانیم صورت برهان بالا را معتبر بدانیم. ولی یک سوال فلسفی اینجا سر بر می‌آورد.
آیا قاعده فوق معتبر است؟
جای تامل دارد! اگر بخواهیم مثال نقضی برای برهان بالا بیابیم کمی دشوار است واگر مثال نقضی هم بیابیم در واقع این قاعده را زیر پا گذاشته‌ایم. مثلا
Ax=x مربع دایره است.
‌Bx=x دایره است.
Cx=x قطر دارد
 که در این صورت ترجمه آن می‌شود:
هر مربع دایره‌ای دایره است
هر دایره‌ای قطر دارد

دست کم یک مربع دایره وجود دارد که قطر دارد!
حال یک سوال دیگر: آیا پیش فرض وجود برای گزاره‌های جزیی معتبر است؟   
در منطق آزاد این پیش فرض منطق کلاسیک پذیرفته نیست. در واقع دامنه سورها فراتر از موجودهاست. و اگر شی‌ای وجود هم داشته باشد، آن را به شکل E!t =dfx(x=t) نشان میدهند. البته منطق آزاد منتقدان سر سختی از جمله زالتا دارد که می‌گوید منطق آزاد تنها به شکل ad-hoc و به خاطر حل یک مساله قواعدی را اضافه کرده است.
همه این سوال همچنان برای من باقی می‌ماند و بحث پیچیده ناموجودها همچنان گشوده!

پ.ن۱: شکل مختصرتر این مطلب قبلا در وبلاگ گروهی‌مان منتشر شده بود.
پ.ن۲: بعد از انتشار این پست دیدم دکتر فلاحی در این پست وبلاگشان یک درسنامه بسیار مفید در منطق تطبیقی و منطق جدید منتشر کرده‌اند که توصیه می‌کنم آن را دریافت و مطالعه کنید.

۱۳۹۲ مهر ۱۳, شنبه

عنوان و آدرس وبلاگ نوشته‌های منطقی بسیار دست وپاگیر شده بود و من که جای دیگری برای نوشتن نداشتم تصمیم گرفتم به اینجا نقل مکان کنم. کم کم پست‌های آنجا را به اینجا مننقل می‌کنم.