۱۳۹۴ آذر ۱۶, دوشنبه

تاکید بر شواهد مؤید

یکی از مغالطاتی که ذهن انسان گول میزند؛ تاکید بیش از حد بر شواهد مؤید و نادیده گرفتن شواهد نامؤید است. به طور مثال کسی به وجود خدا اعتقاد دارد و میخواهد بر این اعتقادش صحه هم بگذارد مثلا با دیدن یکی بیمار سرطانی (یا ایدزی و ... ) که خوب شده‌است میگوید این قدرت خداست ببینید راست میگویم که خدا وجود دارد. البته به جز نامعتبر بودن کل استدلال که بحث دیگری است سالانه هزاران بیمار بر اثر بیماریهای صعب‌العلاج جان خود را از دست میدهند حالا چگونه چند مورد که اینگونه نشده‌اند نشانه قدرت خداست ولی اینها مثال زیر سوال برنده قدرت خدا نیست؟! البته مومن باهوش باید اینها را هم قدرت خدا بداند ولی اگر اینطور باشد پس چه چیز قدرت خدا نیست؟! و اصلا از اول چرا پای قدرت خدا را وسط کشیدید؟!
نمونه دیگر کسانی که به دعا و نذر و تاثیر آن بر جهان اعتقاد دارند است؛ استدلال آنها چیزی شبیه به استدلال بالاست، یعنی که مواردی هست که ما دعا کردیم و نتیجه گرفتیم؛ مثلا با دعا رفتیم دانشگاه، یا کار پیدا کردیم و ... در نتیجه دعا موثر است! این افراد توجه ندارد حتی خود آنها بارها دعا کرده‌اند و نتیجه نگرفته‌اند ولی چند مورد را نشان حقانیت دعا و نذر قلمداد میکند! در اینجا هم توجه داشته باشید که کشیدن پای حکمت خدا به وسط میدان بیهوده‌است زیرا کل پروژه را ابطال ناپذیر میکند؛ زیرا معلوم نیست تحت چه شرایطی شما از نظریه‌تان دست میکشید؛ چه اینکه دعا استجابت شود و چه نشود شما به حقانیت دعا قائل می‌مانید!
مواظب عقلانیتتان باشید! :)

هیچ نظری موجود نیست: