یک مغالطه جالب و وسوسهانگیز در تفکر انسان راه میابد که به اسکاتلندی واقعی معروف است! و داستانش از این قرار است که یک اسکاتلندی کسی را میکشد و در خبرها میآید که یک اسکاتلندی یک نفر را به قتل رسانده! و یک اسکاتلندی با تعصب این خبر را در روزنامه میخواند و در جواب میگوید که او اسکاتلندی واقعی نبوده! در حالی که یک اسکاتلندی واقعی هیچگاه این کار را نمیکند!
این استدلال را معمولا برای منزهکردن یک جریان/دین/مکتب و ... از تحقق خارجی که مورد قبول اکثریت نیست بکار میبرند! و با تعریف خودسرانه رابطه مستقیمی دارد! در مثال بالا باید ببینیم که اسکاتلندی یعنی چه؟ خب از شنیدن نام اسکاتلندی این به ذهن متبادر میشود که یکنفر در اسکاتلند به دنیا آمده و بزرگ شدهباشد و حداقل پدر و مادرش هم اسکاتلندی باشند! خب این چه ربطی به قاتل بودن یا نبودن فرد دارد؟ اما ما با این مغالطه داریم قاتل نبودن را به تعریف اسکاتلندی اضافه میکنیم!
یا به طور مثال وقتی یک مسلمان با اخبار مربوط به گروه تندرو مثل داعش / القاعده و ... مواجه میشود میگوید اینها مسلمان واقعی نیستند! اینها توجه ندارند که مسلمان کسی است که به وجود خدای یکتا و معاد و نبوت و پیامبری محمد ایمان دارد! و قاتل نبودن یا بودن یا جنایتکار بودن یا نبودن در تعریف مسلمان نیامده است! و مسلمان قاتل فقط مسلمان گناهکار شناخته میشود نه نامسلمان! البته اگر مثل خوارج فکر نکنیم!(البته نتیجه فکر خوارج هم به جنایت میانجامد چون خونت مباح میشود حتی با یک دروغ!)! هر چند که بگذریم که حداقل در عمل به سوره توبه و سنت، گروههای تکفیری از تمام گروه مسلمانان جلوترند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر