۱۳۹۴ آبان ۶, چهارشنبه

معرفی چند فضای ابری خوب!


گاهی نیاز میشود که اطلاعات مهم‌مان روی دیوایس خود نگه‌نداریم! به خاطر احتمال از دست رفتن اطلاعات به خاطر خرابی هارد دیسک، آلوده شدن به بدافزارها و یا هرچیز دیگری! در این مواقع بهتر است اطلاعاتمان را در یک فضای ابری امن و خوب نگه‌داری کنیم. البته یک راه دیگر هم هست و اینکه اطلاعات را روی یک کول دیسک یا dvd بریزیم و درجایی نگه‌داریم! اما این راه چند مشکل دارد و اینکه اپدیت اطلاعات مهم کمی سخت میشود! و همچنین این راه هم خطرات بالا را همچنان دارد!
مورد دیگری که ما به سرورهای ابری نیاز داریم اشتراک فایلهای مختلف با دوستانمان است! مثلا موسیقی، فیلم، عکس، یا متنی را داریم که میخواهیم ان را در اختیار دوستان قرار دهیم. خوب در اینجا میتوانیم ان فایل مورد نظر را روی فضای ابری قرار دهیم و لینکش را به دوستان بدهیم!
در دنیای کنونی که همه چیز به سمت ابری شدن میرود و شاهدش سرورهای ابری ذخیره اطلاعات، کروم‌بوکها، و مینی لپتاپهایی که دیگر هاردشان بیشتر از 64 گیگ نیست و انهم فقط محل قرارگیری سیستم‌عامل و نرم‌افزارهای مورد نیاز است؛ امنیت و حریم خصوصی کاربر اولین دغدغه‌ایست که به ذهن کاربران و ارائه دهندگان میرسد! سرویس دهندگان زیادی موجودند که بیشترشان توجهی به حریم خصوصی کاربران نمیکنند! اما در اینجا دو سیستم خوب را معرفی میکنم که تا حدودی قابل اعتماداند! و همچنین ویژگیهای خوبی در اختیار کاربر میگذارند!
  1. SpiderOak: تمرکز روی امنیت، فضای رایگان دو گیگابایت، {همونی که اسنودن زیاد ازش تعریف میکنه :) } محیط گرافیکی عالی!
    این را بیشتر برای مورد اول استفاده کنید، اطلاعات مهم و حساس خود را در این سرویس آپلود کنید! بخاطر تمرکز بر امنیت و همچنین فضای رایگان محدود!
    همچنین یک نرم‌افزار خوب برای مدیریت فایلها و پشتیبان‌گیری و ... هم برای تمام پلتفرمها دارد که میتوانید از سایت اصلی آن را دانلود کنید!
  2. Mega.nz: امنیت خوب، فضای بی‌نظیر 50 گیگابایت، سرعت خوب! محیط گرافیکی خوب!
    این را برای مورد دوم یعنی اشتراک فایل بیشتر استفاده کنید! یک دانلود و آپلود منیجر درونی دارد که سرعت را بسیار بالا میبرد. همچنین یک افزونه برای کروم و فایرفاکس دارد که خیلی عالی و کارآمداست! و همچنین یک نرم افزار برای مدیریت فایلها به نام megasync دارد که آن هم خوب است اما میتوانست بهتر باشد!

۱۳۹۴ مهر ۲۷, دوشنبه

Pure as Snow


۱۳۹۴ مهر ۲۶, یکشنبه

فلسفه

در این وبلاگ زیاد بر سر فلسفه غُر زده‌ام اما بگذارید کمی هم از خوبیهایش بگویم:

  1. کمتر موضوع مطالعاتی هست که زندگی انسان را به دو قسمت تقسیم کند؛ غالبا شما چیزی را نمیدانستید حالا میدانید! کاری را بلد نبودید حالا بلد شدید! شاید با آن کار پیدا کنید، شاید حقوقتان افزایش یابد اما چیز دیگری هم هست؛ بعضی از اتفاقات مثل خوب فلسفه خواندن هست که زندگیتان به قبل از خواندن آن و بعد از آن تقسیم میشود! آدم دیگری میشوید، ذهنتان سر راست و روشن میشود میدانید از هرچیز چه میخواهید، باورهای موهوم و دری وری را کنار میگذارید و به خاطر همه اینها ذهنتان تیز و بزُ میشود چون بار اضافی را از دوشش برداشته‌اید! معمولا در مواجهه با بیشتر سخنان مردم یک نیش خند در ذهن میزنید و آن را در زباله دان ذهنتان خالی میکنید! اگر ادم اخلاقی باشید میدانید چرا اخلاقی هستید و همیشه هم بدان پایپندید! شوپنهاور یک جمله این چنینی دارد که: اولین کار فلسفه اینست که شما را با خودتان رو راست میکند! (نقل به مضمون)
  2. بالا بردن تفکر انتقادی یکی دیگر از فواید فلسفه خواندن است! تفکر انتقادی در همه‌جا بدردتان میخورد در علوم انسانی و تجربی، از ان مهمتر در کل زندگی روزمره‌تان! دیگر هر چرندی را براحتی قبول نمیکنید. هر روز دین و فرقه‌ای جدید! روش درمانی که کل بیماریهای را درمان میکند! غذاهایی با خواص افسانه‌ای! شمارا احاطه میکند و سلاح شما تفکر انتقادی است! وه که چه سلاح برنده‌ای است که غالب مردم تاب آن را ندارند!
  3. دو مورد بالا یک بدی هم دارد و اینکه ارتباط برقرار کردن با بیشتر مردم برایتان سخت میشود!
به خاطر همه‌ اینها از این که چند سال از عمرم را به فلسفه خواندن گذراندم پشیمان نیستم هرچند که میتوانست از این هم بهتر باشد!

۱۳۹۴ مهر ۲۲, چهارشنبه

محرم

محرم آمد و ...
                         ... دهن ما سرویس شد!

۱۳۹۴ مهر ۱۵, چهارشنبه

حکمت «به من چه؟!»

با عرفان هیچ‌گاه میانه خوبی نداشته‌ام! سر و تهش معلوم نیست، ملاک صدق حرفهایی که زده میشود، ملاک شهود عرفانی که واویلاست! هرکس دیگری را به معرفت نداشتن و شیطانی بودن شهود طرف مقابل متهم میکند! یکی می‌گوید که فلان گروه را مثل خوک شهود کردم، دیگری آن یکی را مثل سگ شهود میکند؛ نمیدانم هرکس میخواهد کسی را به راه راست هدایت کند یا به او هشدار بدهد در مورد مسیر اشتباهش او را به یک حیوانی خطاب میکند؛ بدبخت حیوان‌ها که با ما مقایسه می‌شوند! یا یک حرف بدتر که به کسی می‌گویند تو از حیوان هم پست!تری. حالا بگذریم اما در میان برخی از عرفا یک حکمتی است که داستانش از قرار زیر است:
-شمس خنچه میبرند!
شمس: مرا چه؟!
-به خانه تو میبرند!!
شمس: تو را چه؟!
نکته ظریفی است. اگر همین یک نکته را در زندگی پیاده میکردیم زندگیمان سر و سامان بهتری داشت! دیگر سر طرفداری از یک تیم با هم درگیر نمیشدیم! یا بر سر دوست داشتن فلان بازیگر همچنین! یا دیگرزندگی شخصی هنرپیشه‌ها و فوتبالیستها برایمان جذابیت نداشت! ساعتها راجع به طلاق گرفتن همسایه‌مان گمانه‌زنی نمی‌کردیم! و ...
واقعا کاری که نه از آن سودی میبریم و نه گره‌ای از مشکلاتمان حل می‌کند و نه گره‌ای از مشکلات دیگران حل میکند به من/ما چه ارتباطی دارد؟!