۱۳۹۳ دی ۹, سه‌شنبه

textsecure

توصیه اکید میکنم از نرم افزار پیام‌رسان textsecure استفاده کنید! امکان رمزنگاری پیامهایتان چه بر روی دستگاه خود و چه در مسیر را به شما میدهد!
 این نرم افزار در سه مدل کار میکند:
الف) حالتی که شما و طرف مقابل از text secure استفاده میکنید؛
  1.  اگر به اینترنت متصل باشید یک پیام رمزگذاری شده از طریق اینترنت برای طرف مقابل ارسال می‌شود.
  2. اگر به اینترنت متصل نباشید یک پیام رمز شده از طریق خطوط مخابرات برای طرف مقابل ارسال می‌شود
  3. ب) طرف مقابل این سیستم را ندارد و یک پیام غیر ایمن معمولی برایش ارسال می‌شود!
و اما بر روی خود دستگاه شما بوسیله رمزی که شما به آن میدهید نرم افزار قفل شده و هیچکس قادر نخواهد بود که به پیامهای شما دسترسی پیدا کند!

این نرم افزار متن باز بوده و از الگوریتم‌های پیچیده‌ی رمزنگاری استفاده می‌کند که به این راحتیها کسی قادر به شکستن آن نیست!
بخاطر حفط حریم خصوصیتان از این نرم‌افزار استفاده کنید و به دوستانتان آن را پیشنهاد دهید!‌ هرچه تعداد کسانی که از این نرم افزار استفاده می‌کنند بیشتر شوند. حریم خصوصی شما بیشتر حفظ میشود!




۱۳۹۳ آذر ۲۸, جمعه

Fuck Racism

چند ماه پیش در پارک تمرین رزمی میکردم!‌ پسری دیدم کمی منتظر تمام شدن کار من ایستاده. کارم را تمام کردم و رفتم به او دست دادم و گفتم که سوالی داشتید؟ گفت از نوع ورزشت خوشم آمد و به ورزشهای رزمی علاقه دارم. برایش توضیح دادم که این ورزش چیست، آموزشش چگونه است، چقدر طول میکشد و ... . و او گفت دوست دارد که تمرین کند به او آدرس باشگاه را دارم. در ما بین صحبتها دائم به این نکته تاکید میکرد که او هندی! است؛ آیا با این آیتم هم باز میتواند کار کند. از کثرت تاکید بر هندی بودنش کمی عصبی شدم و گفتم چه ربطی دارد؟ البته جوابی نداد! بعد از رفتنش کلی به فکر فرو رفتم و گفتم که در این چند وقت که ایران بوده چقدر برخورد نژاد پرستانه با او شده است که اینطور رفتار می‌کند؟!
این مثالی بود! رفتارهای نژاد پرستانه در اطرافمان کم نیست! با افغانی‌ها چگونه برخورد می‌کنیم؟ چند نفرمان تا به حال از کلمه «افغانی» به عنوان فحش استفاده کرده‌ایم؟ به ترک و لر و کرد و بلوچ چه نسبت می‌دهیم؟ و با آنها چگونه برخورد می‌کنیم؟
کِِی می‌خواهیم از این حماقت دست برداریم؟ کی می‌خواهیم بفهمیم نژادپرستی هیچ مبنای علمی و ... ندارد؟ از ملی‌گرایی فوق احمقانه که بگذریم!
پ.ن: این روزها دوباره بحث نژاد پرستی بالا گرفته است! در آمریکا کشته شدن یک سیاه پوست توسط پلیس چه غوغایی را به پا کرده! کاش ما هم نصف مردمان آن خطه حساس بودیم و نمی‌ایستادیم به معلمی از پاکدشت که سه دانش‌آموز افغانی را مجبور فرو کردن دست در چاه توالت کرده، نگاه کنیم و بخندیم!



۱۳۹۳ آذر ۲۲, شنبه

بد فهمی‌های پست قبل:
1-در دلایلی که ذکر کردم منظورم این نبود که همه دلایل با هم و برای همه منجر به ادامه تحصیل می‌شود!
2-این دلایل تماما از نظرات آن دوست نبود! مشاهدات و بحثهایی با دیگران هم بر نظرات آن دوست افزوده شده بود!
3-منظورم از هنر الزاما هنرهای دستی یا کار یدی نبود! هرچند آنها هم میتوانند احتمالاتی باشند! منظورم مطلق توانایی و کار دیگر بود!

۱۳۹۳ آذر ۲۱, جمعه

چرا برخی دکترای فلسفه میگیرند؟!

با دوستی که شاگرد اول هم‌ورودیهایش بود، الان به صورت مستقیم و بدون کنکور ارشد فلسفه میخواند صحبت سر فلسفه بود؛ میگفتم چرند است! او تایید میکرد حتی از من بیشتر به فلسفه بد و بیراه میگفت! بعد از چند ماه که آن واقعه گذشت، از خودم پرسیدم او که اینگونه میگفت چرا ارشد فلسفه می‌خواند؟! اتفاقا این سوال را از او هم پرسیدم! جواب بدردبخوری نشنیدم. با چند نفر دیگر که ارشد میخوانن هم گفتگوی مشابهی داشته‌ام، هیچکدام قانع‌کننده نبود. حالا این دوستمان باز خوب است که خودش میداند که چرند است!(بعداً با این دسته آدم‌ها میرسم) گروهی که اصلا نمی‌فهمند در دفاع از فلسفه و کارشان چه بلغور می‌کنند! این بحث را با اساتید هم کما بیش داشته‌ام، جوابهای آنها که خزعبلاتی بیش نبود! (اینجا به حرف محمدعلی میرسم که در ایران دانشجویان فلسفه چندگام از اساتید جلوترند) القصه اینکه کسی به ما جواب قانع کننده‌ای نداد که فلسفه اساساً به چه‌ دردی میخورد که عمرتان را تلف این چاه ویل کرده‌اید؟! جوابهایی سطحی مثل اینکه سوال از کاربرد خود یک پرسش فلسفی است! یا فلسفه شریف‌ترین علم است چون بی‌کاربردترین علم است! یا اینکه تو سطحی و عامی هستی که نمی‌فهمی فلسفه چه تاثیر عمیقی بر شئون مختلف عالم دارد! را یا بگذارید در کوزه و آبش را بخورید یا با آن سر پدر و مادرتان را که گیر داده‌اند که فلسفه چیه که تو میخونی؟! شیره بمالید!
خوب برگردیم سر موضوع؛ تا اینجای کار انگار کسی نمیداند برای چه فلسفه ورزی میکند و عمر بر باد میدهد! (احتمالا بجای زلف!) اما به سوال اصلی پست برگردیم؛ واقعا چرا؟ از صحبتهایی که با دوست اول بحث داشتم متوجه شدم که چند چیز منجر به چنین رفتاری می‌شود:
1-ترس از تغییر: این بلای بدی است! اصولا بیشتر مشکلات ما از این ناشی می‌شود!
2-سرکوفت خانواده: این واقعا چیز بدی است! اینکه با هزار ضرب و زور با مخالفت همه فلسفه بخوانی و بعد از لیسانس از آن متنفر شوی! سیل سرکوفت‌ها به سویت روانه می‌شود!‌ و با خودت میگویی نکند بروم سراغ کار دیگری و آن هم اینچنین شود (ترس از تغییر)
3-بی‌عرضگی بیش از حد: طرف هیچ هنر دیگری ندارد و نمیخواهد هم کسب کند!
4-ضرورت شغلی و راحتی:‌ خب احتمالا این ماجرایی است که در آن افتاده و بهتر است در همین مسیر پیش برود بلکه راهی باز شود و به سر کار رفت! حالا حالا هم از شر سربازی راحت است و مقرری خانواده هم که قطع نمی‌شود! شاید هم دری به تخته خورد و رفت در کشوری خارجی ادامه تحصیل داد! خب برای فلسفه که احتمال زیاد بورسی نخواهد بود و این‌جا هم جیب پدر حلال مشکلات است! اگر هم در ایران ماند که پایان نامه چرندی میدهد با این عنوان x در y یا x در y و z ! که حتی استاد راهنما و داور هم آنرا درست نمیخوانند چه برسد به اینکه دردی را دوا کنند! (وجهه پفیوزوارانه فلسفه*)
و ...
اگه چیزی به ذهنتان رسید بگویید انتهای لیست اضافه کنم!

* اینکه تنها کار مهمت این باشد که چهارتا مقاله بنویسی که در خوشبینانه‌ترین و آرمانی‌ترین شرایط 500 نفر آن را بخوانند و بخاطرش ماهانه 7-8 میلیون حقوق بگیری و آنهم دزدی باشد اوج پفیوزی است! نه؟!

۱۳۹۳ آذر ۱۹, چهارشنبه

coursera.org

یک سایت معتبر و خوب برای کورسهای آنلاین که تو سط دانشگاه براون راه‌اندازی و اداره می‌شود!
چند نکته راجع به سایت و درسهایش:
1-از طرف دانشگاه معتبری اداره میشود: Brown university
2-رایگان است!
3-درسها با سرعت قابل ملاحظه‌ای اضافه می‌شوند! (نه تنها خیلی انتظار نمی‌کشید بلکه جا هم می‌مانید! )
4- درسها از اساتید دانشگاههای برتر جهان مثل Stanford ; Brown ; MIT ; ... است! (پای درس اساتید مطرح جهان نشسته‌اید!)
5-کیفیت فیلمها و زیرنویسها (انگلیسی) بسیار عالی است!
6-در محیط کلاس ضبط شده‌اند و استاد روی تخته سیاه می‌نویسد! (حس کلاس درس منتقل می‌شود! )

۱۳۹۳ آذر ۱۴, جمعه

موبایل و گردن!

دانشگاه جدیدا ایمیل‌هایی ارسال میکند و در آن نکات مربوط به بهداشت و سلامتی را بیان می‌کند رویه بسیار خوبی است! یکی از این پیامها را اینجا با هم میخوانیم:

با سلام و احترام
گوشی‌ها و تبلت‌های هوشمند بسیاری از چیزها را در زندگی و سبك زندگی ما تغییر داده‌اند یكی از آنها فرم بدن ما است كه مطمئناً این تغییر در جهت مثبت نیست!این روزها به هر جا كه نگاه می‌كنید در گوشه‌ای انسانی با گوشي موبايل خود سرگرم است و این همان چیزی است كه  نشان میدهد كه انسان‌ها حتی در جمع نیز تنها شده‌اند
حالا ظاهرا اوضاع وخیم‌تر است و این هوشمندها جدا از تاثیر روی اخلاق و تنها كردن ما روی ظاهر بدن ما هم تاثیرگذار شده‌اند. به گفته یك جراح ستون فقرات، وقتی به سمت پایین و به موبايلتان نگاه می‌كنید مثل این است كه وزنی معادل 27.21 كیلوگرم را روی گردنتان تحمل كنید این یعنی زمانی كه سعی می‌كنید یك پیامك را بخوانید انگار كودكی هشت ساله روی گردنتان نشسته باشد.
دكتر Kenneth K. Hansraj رئیس بیمارستان مركز توانبخشی و جراحی ستون فقرات در نیویورك مدل كامپیوتری برای این موضوع ایجاد كرده است.
همانطور كه شاید انتظار داشته باشید حركت دادن گردنتان به سمت جلو و تحمل آن مقدار نیرو روی گردن برای سلامتی مفید نیست و به طور میانگین یك فرد بین دو تا چهار ساعت از روز را در این وضعیت به سر می‌برد.
در مقاله‌ای كه از دكتر Hansraj در روزنامه Surgical Technology International به چاپ رسید، به این نكته اشاره كرد برای داشتن وضعیت مناسب باید گوش‌ها با شانه‌ها در یك ردیف قرار بگیرند و شانه‌ها به سمت عقب باشند. به این نحو فشار بر بدن كمتر می‌شود و سطح هورمون Cortisol كاهش پیدا می‌كند. از طرف دیگر داشتن وضعیت نامناسب و ضعیف به ستون فقرات فشار وارد كرده و موجب فرسودگی و گسستن زودرس و حتی جراحی می‌شود. اما راه‌حل چیست؟
اولین راه‌حل این است كه به جای حالاتی كه در تصویر می‌بینید، به جای خم كردن سر به سمت پایین، گوشی را مقابل صورتتان نگه دارید. در هنگام تایپ با تبلت، آن را در زاویه 30 درجه قرار دهید (این زاویه برای مچ‌هایتان هم خوب است) و حتی عمودی‌تر اگر فقط می‌خواهید بخوانید و نهایتا گاهی اوقات سرتان را به عقب بكشید تا نگه داشتن گردن به سمت جلو عادتتان نشود.
سلامت و تندرست باشيد
اداره كل بهداشت و درمان دانشگاه


۱۳۹۳ آذر ۱۳, پنجشنبه

موسیقی!

در طول این چند سال موسیقی‌های مختلفی گوش داده‌ام! از رپ و سنتی و کلاسیک گرفته تا نسل نو (new age) و ...! اما هیچکدام به مانند این آخری به جانم ننشسته‌بودند؛ Post-Rock!
تقریبا بیش‌تر آثاری که از این سبک شنیده‌ام مرا راضی کرده. اما گروه تازه‌کار PlainFire از همه بیش‌تر به من چسبید! انگار این گروه کارکرد موسیقی را آنگونه که من به آن احتیاج دارم،به تصویر میکشند!
گمان میکنم نسل من چیزی کم دارد؛ انگیزه! این سبک همین را به من میدهد! شوری در من ایجاد میکند که به آن نیاز دارم! البته که تنها گوش دادن به موسیقی همه چیزهای مربوز به انگیزه را رفع و رجوع نمی‌کند. اما مگر کارکرد موسیقی چیست؟! به جز این سخن سر در سایت گروه PlainFire:
I love music that makes you think, feel, and act.

۱۳۹۳ آذر ۱۲, چهارشنبه

زمان!

الان تاریخ آخرین پست وبلاگ را نگاه میکردم! باور کردنی نبود! زمان چقدر زود میگذرد! 30 مهر! یعنی 44 روز پیش! تصورم این بود که 2-3 هفته است که سر به بلاگر نزده‌ام!